قاسم پورحسن در گفتوگو با فارس:
خبرگزاری فارس: رئیس گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: علوم انسانی غربی به معنای خاص علوم دنیایی به شمار میرود که به هیچ وجه دغدغه رستگاری بشر نداشته و فقط به زندگی بهتر بشر از منظر رفاه مادی میپردازد.
به گزارش باشگاه خبری فارس «توانا»، علوم انسانی به دستهای از علوم اطلاق میشود که به جامعه، فرهنگ، زبان، روان و اندیشه انسان توجه دارد. ادبیات، فلسفه و زبان تاریخ چند نمونه از رشتههای علوم انسانیاند. علوم انسانی در حال حاضر دارای دو پارادایم اصلی است. نخستین پارادایم «علوم انسانی مدرن» و دومین پاردایم «علوم انسانی جدید» است که با نام «پستمدرن» هم خوانده میشود. در «علوم انسانی جدید» با روشهای عموماً تحلیلی، انتقادی و تفکری ـ تعمقی امور انسانی را مطالعه میکنند. این روشها معمولاً در تقابل با روشهای تجربی در علوم تجربی و علوم انسانی مدرن قرار میگیرند در علوم انسانی جدید روش بررسی موضوعات و پژوهش پیرامون آنها بیشتر با روش مشاهده غیر مستقیم است.
قاسم پورحسن درزی، رئیس گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفتوگو با خبرنگار آیین و اندیشه باشگاه خبری فارس«توانا» در خصوص اسلامیسازی علوم انسانی اظهار داشت: ایران جزو معدود کشورهایی است که در زمینه تحول علوم انسانی مدعی بوده و بسیاری از کشورها تمام هم و غمّشان این است که آنچه در مغرب زمین شکل گرفته است را مطرح و تکرار کنند و دانشمندان ایرانی تلاش دارند مطابق نیازهای جامعه به تحول علوم انسانی دست یابند.
وی افزود: بخش اعظم علوم انسانی برخاسته از مغرب زمین مانند جامعهشناسی، روانشناسی، ادبیات است؛ البته ایران در بخش ادبیات و فلسفه استثنا بوده، در علوم دیگر مفاهیم غربی را بسط میدهد.
* علوم انسانی غربی دغدغه رستگاری ندارد
استادیار دانشگاه علامه طباطبایی گفت: نخستین گام در تحول علوم انسانی تعریف مستقل علوم انسانی است که به طور طبیعی با تلقی علوم انسانی در مغرب زمین متفاوت است. علوم انسانی غربی به معنای خاص علوم دنیایی به شمار رفته که به هیچ وجه دغدغه رستگاری بشر نداشته و فقط به زندگی بهتر از منظر رفاه مادی پرداخته که از ارسطو آغاز شده است.
رئیس گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: ارسطو ثروت،رفیق خوب، زیبایی جسمی را به عنوان سعادت معرفی میکند و از نکات جالب این است که فیلسوفان اسلامی که تحت تاثیر اندیشه درست صحیح اسلامی قرار داشته با چنین تلقی از سعادت مخالف بوده و آنها را سعادت غیرحقیقی عنوان کردهاند.
* علوم انسانی تحت تأثیر نگرشی است که از انسان ارائه میشود
وی در پاسخ به این مدعا که علم به اسلامی و غیراسلامی تقسیم نمیشود، گفت: علوم انسانی تحت تاثیر نگرشی است که از انسان ارائه میشود و حقیقت این است که نگرش ما با نگرش مغرب زمین به انسان متفاوت است.
پورحسن ادامه داد: انسان مبتنی بر نگرش سقراط؛ انسانی است که تنها با دنیای خاکی مرتبط است و دارای پسزمینه تفکر اومانیستی است که در این نگرش اصالت انسان به منزله اصالت نیازهای این دنیایی است.
وی ادامه افزود: مهم در تفکر اسلامی غایت علوم انسانی است؛ این در حالی است که غایب تفکر مغرب زمین فقط در محدوده دنیای آبادتر است که محدود کردن اینچنینی علوم در تفکر اسلامی پسندیده نیست.
استادیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفت: لذتگرایی، ثروت، دنیا، مقام و پول در تفکر اسلامی ارزشمند است، اما اصل نیست به طور مثال امیرمؤمنان در نهجالبلاغه میفرماید قدرت زمانی ارزشمند است که در جهت احقاق عدالت و حق باشد.
* همواره نگرش غرب از انسان مادی بوده است
وی در پاسخ به اینکه نگاه اومانیستی به علوم انسانی در غرب چه زمانی شکل گرفت، یادآور شد: همواره تفکر مغرب زمین از انسان مادی بوده است؛ که برخاسته از تفکر یونانی ـ هلنی است و در هیچ دورهای در مغرب زمین تلقی انسان ماورایی که بعد از مرگ کمال پیدا کند وجود نداشته است، حتی در دوره نوافلاطونیان نیز چنین تلقی وجود نداشته است.
* اشتباه فاحش کلیسا انسان غربی را زمینیتر کرده است
رئیس گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: خدای افلاطون خدای صانع است؛ خدای که عالم فیزیک را خلق کرده است؛ بنابراین در نگاه افلاطون انسان مادی است و اینگونه نیست که مدرنیته انسان متعالی، معنوی و آسمانی غربی را به سوی زمین کشیده باشد اما به خاطر اشتباه فاحش کلیسا درباره انسان پیوند انسان با خداوند گسل بیشتری پیدا کرده است.
وی ادامه داد: متفکران اسلامی هیچگاه با تلقی مغرب زمینیان از انسان و خدا موافق نبودند و فارابی به عنوان نقطه آغاز گسست معرفتی با تلقی مغرب زمین از انسان به شمار رفته و این متفکر هیچ یک از تعاریف افلاطون از انسان و اخلاق را نمیپذیرد و در تفسیر ابنسینا که آیات نور را تفسیر میکند مراتب به طور کامل بسط یافت. سهرورردی با انتقاد از نگاه ارسطو تلاش کرد؛ نگاه مشرق زمینی که مبتنی بر نگاه الهی است را با نگاه غربی بیاموزد.
* متفکران معاصر غربی «رستگاری» را توهم میدانند
رئیس گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: در عصرحاضر چالش بنیادیتری در مغرب زمین نسبت به رابطه انسان و خداوند و سعادت او وجود دارد که متفکرانی مانند مارکس، فروید، نیچه معقتدند سعادت و رستگاری انسان توهم است؛ این متفکران معتقدند دستگاه فکری دینداران درست کار نمیکند و ناگزیر به دین پناه برد.
وی ادامه داد: تلقی دیگری که در این زمینه وجود دارد، دشواریهایی است که در رابطه با اخلاق انسانی تعریف میکنند؛ برای اینکه تنها به انسان اصالت داده و با این تلقی گرفتار نیازهای مادی انسان میشوند.
پورحسن با اشاره به تلقی سوم که امروزه در مغرب زمین به وجود آمده بازگشت به روحانیت، معنویت، اخلاق و دین الهی است، تصریح کرد: پلنتینگاه باور به خدا را معقول میداند و چنین دیدگاهی در مقابل نظر ملحدانی مانند راسل، آنتونی فلو قرار میگیرد.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفت: انبوهی از تفکر تعارضآمیز در غرب درباره خدا و انسان وجود دارد؛ نگاه نیچه،هگل، کیرکیگارد و سارتر یا نگاه پست مدرنیستی که تلاش دارد دشورای مدرنیته را کم کنند.
وی با بیان اینکه بین فیلسوف شرقی و متفکران غربی تفاوت وجود دارد، گفت: علوم انسانی مغرب زمین قادر به رفع نیازهای کشور نیست و تفسیر اسلام از سعادت، نجات و حقیقت تفسیری عقلانی است.
پورحسن در پاسخ به این پرسش که آیا علوم انسانی اسلامی داریم، خاطرنشان کرد: آنچنان که گفتن جامعهشناسی اسلامی، ریاضی مسیحی، مصطلح نیست نیازی نداریم که درپی فلسفه، کلام و جامعهشناسی اسلامی باشیم.
* علم باید درجهت سعادت انسان به کار رود
وی ادامه داد: علم باید در راستای سعادتمندی انسان به کار رود و غایت علم تربیت و پرورش انسانها و جوامع است؛ بنابراین موافق این تعبیر که همه علوم را باید از دل قرآن به دست آورد یا به تمام علوم پسوند اسلامی زده شود، نبوده و تاکیدم اینست که ما به علت اینکه تفکر مسیحی دچار اشکال است نسبتی با آن نداریم.
وی افزود: ادیان ابراهیمی مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت همه انسانها را به صلح، وحدت و اخلاق فراخوانده و هر دینی که انسان را به جنگ و خشونت دعوت کند؛ از سرچشمه اصلی دین انحراف پیدا کرده است.
رئیس گروه فلسفه دین پژوهشگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تصریح کرد: تلقی مغربزمین از انسان و خدا با باور ما از این مفاهیم متقاوت است و به عنوان مثال در بحث آخرالزمانی، آخرالزمان دنیای مسیحیت جنگ است در حالی که دوره آخرالزمانی تشیع و مسلمانان به قول شهید مطهری حکمت است.
وی گفت: متکلمان مسیحی معتقد هستند مسیحیتی که امروزه در غرب رواج دارد؛ بر پایه مسیحیت غیر راستین استوار است که با اسطورههای یونانی عجین شده است.
پورحسن گفت: مسیحیتی که کشیشان افراطی مطرح میکنند به هیچوجه با عقلانیت سازگار نبوده به همین دلیل نمیتواند تصویر درستی از نجات، حقیقت و رستگاری به انسان بدهد و بسیاری از متفکران مسیحی معتقدند ما با اسطورههای مسیحی مواجهه بوده که در آن، کشیشان و پاپها و بزرگان مسیحی مانند سربازان امپراطوری هستند که هیچ نسبتی با مسیحیت راستین ندارند.
وی گفت: علوم انسانی مبتنی بر مبانی غربی قادر نیست نیازهای کشور را برطرف کند البته در حال حاضر مبانی علوم انسانی در کشور، که به عنوان تفکر پایهای محسوب شود وجود ندارد.
پورحسن ادامه داد: اسلام تفسیری ناب و عقلانی از نجات ، حقیقت دارد و مبانی علوم انسانی غربی بر مسیحتی که به قول متکلمان مسیحی، مسیحت راستین استوار شده است که با اسطورههای یونانی عجین شده است.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان به علوم انسانی اسلامی دست بیابیم خاطرنشان کرد:باید در پی نوعی تحول در علوم انسانی بوده که به غایت انسان توجه کرده که در آن انسان فقط برای کسب لذت زندگی نکند و در پی رستگاری باشد.
وی گفت: علم، علم است علمها با توجه به عقل یا براساس آنچه در ادیان به آن توجه شده حاصل شده است، البته من موافق آن نیستم که همه علوم از دل قرآن به دست آورده یا همه علوم پسوند اسلامی زده، تاکیدم اینست که علوم انسانی اسلامی نسبتی با تفکر غیر عقلانی مسیحی ندارد
پورحسن ادامه داد: به بهانه علوم انسانی اسلامی نباید دست به طرد همه علمها زد که خاستگاه غربی دارد یا به خواهیم همه علمها را از متن قرآن به دست بیاوریم. قرآن قاعده کلی سعادت انسان که در چارچوپ مبانی اخلاقی، الهی و انسانی است را بیان می کند.
پورحسن با بیان اینکه نظام تعلیم و تربیت غرب در پی آموزش انسانی است که در پی کسب حداکثر منافع و لذت است این درحالی است که به قول استاد شهید مطهری نظام تعلیم و تربیت اسلامی در پی آن است؛ انسانی بپروراند که دارای تفکر آزاد و مستقل بوده و اسیر تفکر اسطورهای نشود و این انسان در سایه علمی که غایت انسانی و اخلاقی داشته باشد تربیت میشود.
وی در پاسخ به این پرسش که راهکار تحول علوم انسانی چیست، خاطرنشان کرد: ایجاد باور در دانشگاهیان نخستین اقدام تحول در باب علوم انسانی است برای اینکه بسیاری اعتقادی به این مسئله ندارند و دومین اقدام، مشخص کردن چارچوپها است و سومین مسئله نیازها را مشخص کردن است که ما چه نیازهای داشته و در پی چه اهدافی هستیم.